بحث شب یلدایی دنیای بازی | خاطره بازی با بازی ها
آقا جان، خانم جان، امشب شب یلداست! قراره امشب به دور از هر غم و غصه و سختیای فقط به خودمون خوش بگذرونیم؛ تو این دوره و زمونه این بهونههای دوستداشتنی برای اینکه یه کوچولو شادی کنیم خیلی غنیمته، قدرش رو بدونید. به خصوص این عیدهایی که ریشهی ایرانی و تاریخی داره کیفش چند برابره، نمیدونم چه حکمتی توشون هست. حالا تو این شب چیکار باید کنیم؟ از قدیم سنت این بوده که خانوادهها تو خونهی بزرگتر فامیل جمع میشدند و این یه دقیقه طولانیتر بودن شب رو (شما حد جوگیری رو ببین که به خاطر یه دقیقه جشن میگیریم!) با ترکاندن شیکم و جیب میزبان و خوندن فال حافط و جوک و خاطره گفتن میگذروندن ولی ما که اهل این کارا نیستیم که! ما باید تو غار تنهاییمون بمونیم و بازی کنیم!
حالا بیاین یه امشب رو دو ساعت کمتر بازی کنید و با خانوادهی دومتون تو دنیای بازی وقت بگذرونید؛ چجوری؟ اینجوری که برید شلوار راحتیتون رو بپوشید، کلی خوراکی بزنید زیر بغلتون و بیاید جلوی رایانه ولو شید و برامون خاطره بگید و خاطرهی دوستاتون رو بخونید. چه خاطرهای؟ خاطرهی خرید اولین کنسول یا رایانهی مخصوص بازی، خاطره به پایان رسوندن اولین بازیتون، خاطرهی اولین شمارهای که از مجله دنیای بازی مرحوم خوندید؛ کلا هر خاطرهای که مربوط به بازی و دنیای بازی میشه رو بگید. ما هم اینجا تا دوازده شب باهاتونیم تا یه وقت احساس تنهایی نکنید، کلی هم سورپرایز براتون داریم تا یک شب یلدای خاطرهانگیز رو با هم بگذرونیم.
بالاخره شب یلداست و مجبوریم که یه سری هم به حضرت حافظ بزنیم، بذارید ببینیم حافظ برای دنیای بازیها چی گفته:
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تـار است و ره وادی ایمـــن در پیش
آتش طــور کـــجا موعــــد دیــدار کــــجاست
هــر کــــه آمـــد به جهان نقش خرابـــــی دارد
در خـــرابات بگــــویید کــــه هشیـــار کـــجاست
آن کــــس است اهـــل بشارت کــــــه اشارت داند
نکــــتهها هست بســـی محـــرم اســـرار کــجاست
هـــــر ســــر مـــوی مــــرا بـا تـــو هـــزاران کــــار است
مـــا کـــجاییـــم و مـــلامـــت گـــر بـــیکـــار کـــجاست…